دومینوی آثار مخرب
امیر محمودیانزابی: اگر به تقویم رویدادهای زیستمحیطی نگاهی بیندازیم، سیزدهم بهمن ماه (دوم فوریه) را خواهیم دید که به نام «روز جهانی تالابها» نامگذاری شده است. دوم فوریه سال 1971 میلادی بود که در شهر رامسر ایران، کنوانسیون رامسر بهعنوان نخستین معاهده بین دولتها با هدف حفاظت از منابع طبیعی درباره تالابها به امضا رسید. شعار جهانی روز تالابهای امسال، Wetlands and Human Wellbeing است که سازمان حفاظت محیط زیست آن را به صورت «حیات انسان و تالابها در هم آمیخته است» ترجمه کرده است. به بهانه این روز و این شعار، به سراغ آقای دکتر محمدمسعود تجریشی رفتهایم تا درباره دریاچه ارومیه و این درهمتنیدگی بین حیات انسان و تالاب صحبتی داشته باشیم. دکتر محمدمسعود تجریشی، استاد تمام دانشکده مهندسی عمران دانشگاه صنعتی شریف است که اکنون ریاست اتاق فکر تغییر اقلیم و محیط زیست فرهنگستان علوم را برعهده دارد. ایشان جز سوابق متعدد علمی و دانشگاهی، در خلال سالهای 1396 تا 1401 عهدهدار مسئولیت معاونت محیط زیست انسانی سازمان حفاظت محیط زیست بوده و از سال 1392 تا سال 1401 مدیر دفتر برنامهریزی و تلفیق ستاد احیای دریاچه ارومیه بوده است.
آقای دکتر تجریشی، طبیعتا اولین سؤال ما درباره وضعیت فعلی دریاچه ارومیه است. حال دریاچه با بارشهای اخیر خوب شده؟
شما اگر به توصیفاتی قدیمی که درباره دریاچه ارومیه نوشته شده، نگاه کنید، میبینید که درباره آن گفتهاند «بزرگترین آبگیر دائمی آسیای غربی». احیای دریاچه ارومیه به این معنی است که این دریاچه، کماکان دریاچهای دائمی باشد و در تمام طول سال به مقداری پذیرفتنی آب داشته باشد. در شرایط فعلی، دریاچه ارومیه به یک دریاچه فصلی تبدیل شده که در فصول بارندگی، اندکی آب دارد و بلافاصله بعد از اتمام دوره بارش و با شروع فصل گرما، همان آب اندک خود را هم بر اثر تبخیر از دست میدهد و خشک میشود. معمولا در خبرگزاریها وقتی بر اثر بارش مقداری آب در دریاچه جمع میشود، میگویند که حال دریاچه در مسیر خوبشدن است؛ اما واقعیت این است که حتی اگر بارشها وضعیت خوبی داشته باشند، نهایتا 40 درصد حقابه دریاچه را تأمین میکنند و استیفای مابقی حقابه دریاچه، نیازمند مدیریت جدی است. باید بدانیم که اگر حواسمان مثل دهههای گذشته به توسعه بیرویه مصارف آب نباشد، چند سال بعد از همین بارشها هم چیزی عاید دریاچه نمیشود و عملا آن موقع به جای دریاچه فصلی، دریاچهای خواهیم داشت که در همه طول سال خشک است.
آقای دکتر درباره بقیه حقابه دریاچه به ما بگویید. این حقابه چیست و بقیه آن غیر از بارشها باید از کجا تأمین شوند؟
همانطور که بقیه مصرفکنندههای آب، حقابه دارند، دریاچه ارومیه هم از آب موجود در حوضه آبریز سهم دارد. یک زمانی سازمان حفاظت محیط زیست به استناد قانون حفاظت، احیا و مدیریت تالابهای کشور و با انجام مطالعات دقیق، نشان داد که نیاز زیستمحیطی دریاچه ارومیه سههزارو 426 میلیون مترمکعب است. این حداقل آبی است که باید به دریاچه ارومیه برسد که دائمی باشد و بهتدریج در مسیر احیا پیش برود و حالش هر روز بهتر شود. همانطور که گفتم، فقط 40 درصد از این آب، از ورودی طبیعی روخانهها تأمین شود. برای تأمین بقیه آب، باید به سراغ راهکارهای دیگر برویم. در درجه اول، 30 درصد از این حقابه را باید با صرفهجویی از مصارف آب سطحی کشاورزی حوضه آبریز تأمین کنیم؛ کاری که علم و تجربه به ما میگوید کاملا شدنی است. آن 40 درصد و این 30 درصد میشوند 70 درصد. برای 30 درصد بقیه، باید برویم سراغ تأمین آب از منابع جدید، راهکاری که یک زمانی در ستاد احیای دریاچه ارومیه اتخاذ شد، این بود که پساب تصفیهشده تصفیهخانهای فاضلاب حوضه آبریز را به دریاچه بیاوریم و همزمان، از حوضه آبریز مجاور که مازاد نیاز خود آب دارد، منابعی برای تأمین کسری نیاز دریاچه دستوپا کنیم. هرکدام از این آبها اگر تأمین نشوند، در واقع نیاز زیستمحیطی دریاچه ارومیه تأمین نشده و به همان نسبت اثرات منفیاش را روی وضعیت دریاچه خواهیم دید.
الان آماری از مقدار آب ورودی به دریاچه داریم که چقدر از این حقابه دارد به دریاچه میرسد؟
واقعیت این است که الان چند سال است که ما حتی به پایهایترین آمار دریاچه که همان تراز دریاچه ارومیه است، نیز دسترسی نداریم. یک زمانی ما خود را مقید کرده بودیم که روزانه تراز آب دریاچه ارومیه را به مردم گزارش بدهیم که افتوخیزهای دریاچه را ببینند و روح مطالبهگری در آنها زنده بماند. اینکه آمار تراز دریاچه به اطلاع مردم نرسد، از وخامت اوضاع چیزی کم نمیکند. به هر حال مردم حتی اگر این اعداد و ارقام را نداشته باشند، باز دریاچه در مقابل چشم آنهاست و تفاوتهای آن را با گوشت و پوست و استخوان خود لمس میکنند. نبود این آمار و اطلاعات پایه باعث میشود که ما حتی در کارهای تحقیقاتی مستقل هم به مشکل بربخوریم و کسانی که دلسوز هستند، نتوانند کمکی کنند.
همین الان یعنی در بهمن ماه، از وضعیت دریاچه عدد و رقمی داریم که با سالهای گذشته مقایسه بکنیم؟
اگر از تصاویر ماهوارهای استفاده کنیم، بله. بررسی وضعیت تصاویر ماهوارهای به ما نشان میدهد که مساحت دریاچه ارومیه از سههزارو 144 کیلومترمربع در بهمن ماه سال 1398 به طور مداوم هر سال کاهش پیدا کرده و در بهمن ماه 1402 به 192 کیلومترمربع رسیده است؛ یعنی عملا شاهد بدترین روزهای تاریخ دریاچه ارومیه هستیم.
میروم سراغ قسمت اصلی مصاحبه که بحث درباره تبعات خشکشدن دریاچه ارومیه است. خشکشدن دریاچه ارومیه چه تبعاتی دارد؟
خشکشدن دریاچه ارومیه، موجب میشود که بستر دریاچه در معرض توفان و باد قرار گیرد و این ریزگردها بهراحتی در منطقه جابهجا شوند و آسیب ایجاد کنند. توجه کنید که چون بستر دریاچه ارومیه نمکی است، نگرانیها چندین برابر هم هست. در واقع در توفانهای غبار و نمک، با یک معضل پیچیده چندبعدی و دارای آثار مخرب متعدد زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی روبهرو هستیم. آثاری که فقط محدود به نواحی پیرامونی دریاچه نخواهد شد و میتواند چندین استان کشور را با چالشهای جدی مواجه کند. ما از توفانهای دریاچه ارومیه عکسها، فیلمها و مستنداتی داریم که اگر به شما نگویند برای کجاست، گمان میکنید برای یکی از بیابانهای ایران است.
آیا این مناطق بحرانی را تا به حال شناسایی کردهایم؟
البته. اولین گام در مقابله با پدیده گردوغبار و آثار مخرب آن، شناسایی کانونهای شکلگیری آن است. یکی از روشهای روز دنیا که برای شناسایی گردوغبار و کانونهای تشکیلدهندهاش بسیار کارآمد است، فناوری سنجش از دور است. در این فناوری ما با استفاده از تصاویر ماهوارهای و با صحتسنجی تصاویر با دادههای زمینی میتوانیم با دقت مقبولی کانونهای بحرانی را شناسایی کنیم. ما در سال 1393 در مرکز سنجش از دور دانشگاه صنعتی شریف، برای محدوده دریاچه ارومیه این کار را انجام دادیم و نتیجه این شد که 117 هزار هکتار کانون محلی تولید غبار را شناسایی کردیم که 82 هزار هکتار آن دارای اولویت یک و بحرانی بودند. عمده این کانونها در حاشیه شرقی دریاچه واقع هستند که دلیلش هم کمتربودن رطوبت خاک در حاشیه شرقی در مقایسه با حاشیه غربی دریاچه است.
جهت مطالعه ادامه خبر، فایل مصاحبه را دانلود نمایید.
تنزيل فایل